اینکه «چرا زندگی میکنم» چیزی نیست که به آسونی فراموش بشه و خیلی وقتا باعث چالشهای دیگهای میشه. گاهی وقتا هم به نظر میاد این مساله بازیچهی دست ذهن تنبلم شده برای اینکه به کارام نرسم.
یه سوال توی کوئرا راجع به همین مساله هست با این عنوان که «هدف زندگی چیه؟» و آدمای زیادی هم بهش جواب دادن. امروز متوجه شدم که ریچارد مولر که فیزیکدان مورد علاقهی من و مهدیه و نظرات جالبی خارج از حوزهی فیزیک هم داره به این سوال جواب داده.
مولر جواب این سوال رو نداده و به موضوع دیگهای پرداخته: چرا ما به دنبال هدف زندگی میگردیم؟
مثالی از یکی از دانشجوهاش زده که چنین سوالی داشته و مولر بهش پیشنهاد کرده هفتهای یک شب بره توی یکی از مراکزی که به فقرا کمک میکنن فعالیت کنه. اینجوری اون دانشجو به جواب سوالش نرسیده، ولی دیگه اون سوال براش آزاردهنده نبوده.
قبلن هم گفتم که به نظرم هدف زندگی یه مسالهی مقاومه و اینجوری نیست که بعد از مدتی فکر کردن یه چراغ بالای سر آدم روشن شه و تا آخر عمرش هم روشن بمونه و دیگه نیاز نداشته باشه بهش فکر کنه. این نظر ریچارد مولر هم میتونه خوراک فکری خوبی در این مورد باشه. شاید واقعن مساله این نیست که هدف زندگیمون چیه. مساله اینه که چرا دنبالشیم؟
دوست دارم نظراتتون راجع به این بحث رو بدونم. کامنت بذارید 😀
چون با این حس ابهت و غرور مون نمیتونیم اجازه بدیم حس بیارزش بودند فقط مصرف کننده بودن بهمون دست بده واسه همین دنبال مفید بودن هستیم و مفید بودن از تلاش مون برای هدف مورد نظر میاد :دی
ینی دنبال هدف زندگیایم فقط چون نمیخوایم غرورمون خدشهدار شه؟