این نوشته در ادامهی نوشتهی «اولویتهات چیان» نوشته شده بنابراین بهتره قبل از خوندن این، اون نوشته رو بخونید 🙂
بعد از مشخص کردن ۶ تا ۱۰ تا اولویتمون و تبدیل کردنشون به قدمها قابل اجرا (که من هنوز انجامش ندادم ?) برای اینکه بهشون برسیم، یا در واقع فرصت کنیم به اونا برسیم، باید توی برنامهریزیمون اول از همه کارهای مرتبط با اولویتهامون رو بذاریم و برای انجام این کار باید قبل از شروع هر هفته، برای اون هفته برنامهریزی داشته باشیم.
یک زمان پیشنهادی برای انجام این کار، بعد از ظهر آخرین روز کاری هفتهست [۱] چون در اون زمان ما شوقی برای انجام کارهای مرتبط با اولویتهامون نداریم ولی دوست داریم در موردشون فکر کنیم.
حالا سه تا لیست کوچیک اولویت با ۲ یا ۳ مورد توی هر لیست درست میکنیم: کاری، اجتماعی و شخصی. این کار باعث میشه که هیچ کدوم از جنبههای زندگیمون رو فدای جنبههای دیگهش نکنیم. و بعد به برنامهی هفتهی آیندهمون نگاه میکنیم و کارهامون رو توی زمانهای خالی برنامه میچینیم.
این کار قرار نیست آسون باشه و برای همه به یک اندازه سخت نیست چون سختی زندگیهامون با هم برابر نیست. حالا بیاید یه محاسبهای انجام بدیم:
- هر هفته ۱۶۸ ساعت داره.
- فرض میکنیم روزی ۲ ساعت در راه رسیدن به محل کار باشیم و پنجشنبهها هم کار کنیم. پس ۱۵۶ ساعت باقی میمونه
- فرض میکنیم روزانه ۹ ساعت میخوابیم یعنی ۶۳ ساعت در هفته و حالا ۹۳ ساعت برامون باقی مونده.
- فرض میکنیم خیلی کار پرمشغلهای داریم که روزانه ۱۰ ساعت از وقتمون رو میگیره (تحقیقی هست که نشون میده آدمهایی که ادعا میکنن ۷۵ ساعت در هفته مشغول به کارن، تقریبن ۲۵ ساعت از اون رو به کار دیگهای مشغولن) پس حالا ۳۳ ساعت برامون باقی میمونه.
پس میشه گفت بیش از مقدار مورد نیاز برای رسیدن به کارهایی که میخوایم زمان داریم. ولی حتی به این همه وقت هم احتیاجی نداریم. زمانهایی که وقت خالی کمی گیرمون میاد، میتونیم به جای ور رفتن با گوشی و تلگرام به کارهای مورد علاقهمون بپردازیم. مثلن در حین رفتن به محل کار کتاب بخونیم یا پادکست گوش کنیم یا اگر دوست داریم یک وعدهی غذایی با خانوادهمون بخوریم و به خاطر کار نمیتونیم شام رو با هم باشیم، شاید صبحانه مشترک جایگزین خوبی باشه.
چیزی که باید بدونیم اینه که هرچقدر هم که پرمشغله باشیم و فکر کنیم که فرصت انجام کارهامون رو نداریم، به نظرم میرسه مشکل نبود وقت نیست بلکه کم بودن اولویت اون کاریه که دوست داریم انجامش بدیم.
[۱] توی تاک میگه Friday Afternoon و من فرض کردم با توجه به این که شنبهها و یکشنبههای اونها تعطیله، بعد از ظهر آخرین روز کاری هفته مناسبتر باشه.
پینوشت اول: این دو نوشته تقریبن ترجمهی همون تد تاکه و نه چیزی که خودم مستقیما تجربهش کرده باشم.
پینوشت دوم: همونطور که احتمالن مشخص شده تا الان، برنامهریزی و بهروهوری و به صورت کلی جواب به سوال «با زندگیم میخوام چی کار کنم» از دغدغههای منه و تلاش میکنم با نوشتن در موردشون به جواب این سوال نزدیکتر بشم. احتمالن بخشهای از بخش Productivity کتاب Soft Skills رو هم در آینده اینجا بنویسم تا شاید به رسیدن به نزدیکترم کنه.
پینوشت سوم: یه تئوری توی ذهنم دارم و اون اینه که «جمعآوری ابزارها» برای اولویت بیشتری داشته باشه تا «استفاده از ابزارها برای رسیدن به جواب». اینجوری بهش رسیدم که حداقل در نگاه اول به نظر میرسه تمایل بیشتری دارم به نوشتن در مورد روشهای پروداکتیو بودن تا انجام اون کارها. از «حداقل در نگاه اول» به این دلیل استفاده کردم که تجربه نشون داده استفادههای عملی از چیزهایی که یادگرفتم هم کردهم ولی نه به شکل آنی و با گذشت زمان
در برابر این تئوری، تئوری دیگهای الان توی ذهنم اومد که میگه با جمعآوری ابزارها میتونم ایدهی بهتری پیدا کنم از اینکه چه ترکیبی از روشها به من کمک میکنه برای پروداکتیو بودن و در واقع روشهای پروداکتیو بودنی که تا الان باهاشون روبرو شدم، مثلن این نوشتهی مسعود، حداقل برای من جواب ندادن و با جستوجو توی روشهای مختلف که احتمالن بتونم به روشی برسم که برای من کار کنه. ولی برای این کار باید روشهای مختلف رو تست کنم.
برای همین به عنوان یه تعهد بلاگی، امشب در مورد اولویتهام مینویسم و شاید بخشی از اون رو به عنوان یه نوشتهی دیگه منتشر کنم.