دیروز به صورت اتفاقی تد تاکی با عنوان How to gain control of your free time یا «چجوری کنترل وقت آزادتون رو بهدست بگیرید» دیدم و یکی از بخشهای جالب توجهش برای من در مورد خانومی بود که مدیر کسبوکار کوچیکی با ۱۲ کارمند، مادر ۶ تا بچه (یا شاید مراقبتکننده از اونها [۱]) و روزی که خانم وَنْدِرْکَمْ (سخنران) میخواست باهاش ملاقات کنه در دسترس نبود چون صبح بهاری زیبایی بوده و برای پیادهروی رفته چون میخواسته این کارو بکنه.
توضیح خانومه رو میتونم اینجوری بیان کنم که هر کاری که در هر لحظه انجام میدیم، انتخاب خودمونه و «وقتش رو ندارم» یا «فرصت نمیکنم» دروغیه که ما به خودمون میگیم و حقیقت اینه که «این جزو اولویتهام نیست».
شاید چون اگه راستش رو بگیم باید متحمل دردسر توضیح این مساله برای دیگران یا برای خودمون (که به مراتب سختتر از توضیحش برای دیگرانه) بشیم که چرا جزو اولویتهامون نیست.
امروز توی مترو توی بکگراند ذهنم داشتم این تیکه از فیلم رو پردازش میکردم که سوالی برام پیش اومد: اولویتهای من چیان؟ و خیلی وقتها هدفم از پرسیدن اینجور سوالها، دنبال کردن تاریخچهی زندگیمه تا بفهمم این ویژگی خاص در من چجوری و از کجا اومده.
ولی متوجه شدم که ایندفعه این مساله کاملا انتخابیه. (شاید بشه گفت انتخاب یه توهم باشه با توجه به اینکه چیزهایی که روی انتخابمون تاثیر میذارن بیشمارن و دیگه جایی برای اراده باقی نمیمونه ولی این جزو بحث الان نیست) و چیزیه که میتونم هر لحظهای در موردش تصمیم بگیرم (یا تصمیم بگیرم که سر همون تصمیمی که قبلن گرفتم بمونم) و متوجه شدم که این چیزیه که راجع بهش تصمیم نگرفتم.
مشکل بعدیم ترس از تصمیمگیریه. ینی ترس از اینکه تصمیم اشتباهی بگیرم، باعث میشه کلن تصمیمی نگیرم. الان دارم فکر میکنم با توجه به اینکه انتخاب نکردن خودش یجور انتخاب رندوم اولویتها بر اساس لحظهای که توشم حساب میشه، شاید کار بهتر این باشه که با چیزی شبیه یه انتخاب طبیعی با این مساله روبرو بشم.
ینی کاری که میتونم بکنم اینه که اولویتهایی که الان فکر میکنم مهمن رو انتخاب کنم و چند هفته دیگه اولویتهام رو بازبینی کنم و همینجوری تا آخر.
میتونم به توصیهی همین تاک در مورد پیدا کردن اولویتها هم عمل کنم:
- وانمود کنم آخر سال ۹۶ـه و سال ۹۶ از نظر کاری سال خیلی خوبی برای من بوده. حالا ۳ تا ۵ کاری که باعث شده این سال خیلی سال خوبی برای من باشه رو انتخاب کنم.
- وانمود کنم آخرای سال ۹۶ـه و سال ۹۶ سال خیلی خوبی برای من و آدمهایی که بهشون اهمیت میدم بوده و ۳ تا ۵ کاری که باعث شده این سال سال خیلی خوبی باشه رو انتخاب کنم.
حالا ۶ تا ۱۰ هدف داریم که میتونیم کار روشون رو شروع کنیم. حالا لازمه این هدفها رو به قدمهای قابل انجام تبدیل کنیم. برای این کار باید بدونم برای رسیدن به هر کدوم از هدفهام چه کاری میخوام انجام بدم.
میخواستم امشب این کارو انجام بدم ولی به خاطر خستگی، میذارمش برای فردا و احتمالن بخشهایی از هدفهام و برنامهای که براشون دارم به همراه توصیههایی که توی تاک دیدم رو توی یه نوشته منتشر میکنم. تا اینجا تا حدود دقیقهی ۸ تاک پیش رفتم.
[۱]: she had six children in her spare time