زندگی و مسائل مقاوم

پیش‌نوشت: «مسائل مقاوم» ترجمه‌ی خودم از واژه‌ی Wicked Problemـه که توی این نوشته می‌خوام در موردشون حرف بزنم


با واژه‌ی Wicked Problems توی اوایل کتاب Code Complete آشنا شدم وقتی داشت در مورد مساله‌ی طراحی معماری نرم‌افزار صحبت می‌کرد. مسائل مقاوم مساله‌هایی هستن تا وقتی شروع به حل‌شون نکنید، راه‌حلی براشون پیدا نمی‌کنید.

طبق تعریف ویکی‌پدیا، «یک مساله‌ی مقاوم مساله‌ایه به حل کردنش خیلی سخت یا غیرممکنه چون نیازمندی‌هاش ناکامل یا متناقض یا متغیرن و تشخیص‌شون آسون نیست.»

به عنوان مثال خیلی از مسائل جدید توی حوزه‌های مهندسی جزو این دسته از مسائل محسوب می‌شن چون در اولین تلاش‌ها همه‌ی عوامل تاثیرگذار روی مساله رو نمی‌دونیم و باید با چیزهایی که می‌دونیم شروع کنیم و با مشاهده‌ی نتیجه، اطلاعات‌مون رو کامل‌تر کنیم تا زمانی که بتونیم جواب خوبی به مساله بدیم.

نکته‌ی جالبی که در مورد این مسائل وجود داره اینه که برای این مسائل جواب «درست» و «غلط» معنی نداره بلکه جواب‌ها می‌تونن «خوب» یا «بد» باشن.

این نگاه باعث شد به این فکر کنم که شاید مساله‌ی «با زندگیم می‌خوام چی‌کار کنم» هم یه مساله‌ی مقاوم باشه. ینی هیچ وقت نشه درست‌ترین جواب رو بهش داد حتی اگه همه‌ی وقت‌های عالم در اختیارمون باشه. فقط می‌تونم تا جایی که می‌شه تلاش کنم هر لحظه به جواب بهتری ازش برسم.