چرا خیریه‌ها وضعیت دنیا رو بهتر نمی‌کنن. تدتاکی از Dan Pallotta

این تدتاک رو دیدم و به نظرم رسید چیزهای جالبی ازش که یادم مونده رو بنویسم این‌جا. همه‌ی چیزهایی که گفته رو منتقل نمی‌کنم چون یادم نمی‌مونه همه‌ش رو بنابراین دیدن اصلیش توصیه می‌شه و این برای وسوسه کردن‌تون به دیدن اصلیه‌ست 🙂


توی این تد تاک راجع به این حرف می‌زنه که نگاه ما به رفتار شرکت‌های اقتصادی (for profit section) و شرکت‌های خیریه (non-profit section) متفاوته و این تفاوت نگاه باعث می‌شه شرکت‌های نان‌پرافیت همیشه عقب و کوچیک بمونن و نتونن کاری که می‌خوان بکنن. تفاوت نگاه‌ها اینان:

۱. درآمد افراد
انتظار می‌ره درآمد آدمی که توی شرکت نان‌پرافیت کار می‌کنه متناسب با شرکتش باشه. این به معنی اینه که از کارمند اون شرکت انتظار یه ازخودگذشتی اقتصادی بزرگ می‌ره. مثالش ۴۰۰هزار دلار مدیر یه شرکت فور پرافیت بود در مقایسه با ۸۴هزار دلار مدیر یه شرکت نان‌پرافیت. در این شرایط نمی‌تونید انتظار داشته باشید که آدم‌ها خلاق و کارا وارد این حوزه بشن و دنیا رو تغییر بدن. اگه بخوان با حقوق اصلی‌شون هم وارد شرکت بشن از طرف جامعه به چشم یه آدم زالوصفت دیده می‌شن و جامعه اهمیتی برای ارزشی که این افراد به شرکت و هدف شرکت اضافه می‌کنن قائل نیست. برای این آدم‌ها به‌صرفه‌تره ۱۰۰هزار دلار از حقوق ۴۰۰هزار دلاری‌شون رو به خیریه بدن (و این‌جوری ۵۰هزار دلار هم بخشش مالیاتی بگیرن) تا این‌که یه ازخودگذشتی ۳۱۶هزاردلاری بکنن.

۲. سربار
واژه‌ی منفی سربار برای هزینه‌های غیرکمکی شرکت‌های نان‌پرافیت به کار می‌ره. به این معنی که اگر شما مقدار زیادی پول خرج تبلیغات کنید کمک‌کننده‌ها معترض می‌شن که چرا کمکی که می‌کنید به هدف اصلی شرکت نمی‌رسه و خرج مسائل جانبی می‌شه؟

چیزی که این افراد در نظر نمی‌گیرن اینه که هزینه‌هایی که صرف تبلیغات و مارکتینگ می‌شه نرخ برگشت چندین برابر مبلغ اصلی رو داره. مثال خود تاک ۵۰هزار دلار سرمایه‌ی اولیه برای کمپین ایدز در طی ۹ سال ۱۰۸میلیون دلار بازگشت سرمایه داشت و ۳۵۰هزار دلار سرمایه کمپین سرطان سینه ۱۹۴میلیون دلار بازگشت سرمایه در طی ۵ سال داشت.

۴۰ درصد سرباری که این شرکت نان‌پرافیت سخنران داشت باعث شد سال ۲۰۰۲ به خاطر فشار رسانه‌ها به خاطر سربار زیاد تعطیل بشه. چون چیزی که مردم ازش استقبال می‌کنن سربار ۲درصدی یه شرکت نان‌پرافیته. ولی مردم توجه نمی‌کنن که نسبت شرکتی که ۲ درصد سربار داره به شرکتی که ۴۰درصد سربار داره از نظر بزرگی چقدره. اون شرکت با دو درصد سربارش شاید در نهایت بتونه به اندازه یک هزارم شرکتی با ۴۰ درصد سربار درآمد کسب کنه. و این یعنی شرکت بزرگ‌تر می‌تونه تاثیرگذاری خیلی بیشتری روی دنیا داشته باشه. ولی ما با قوانین به اصطلاح اخلاقی‌مون شرکت کوچیک‌تر رو ترجیح می‌دیم و جلوی پیشرفت شرکت‌های نان‌پرافیت رو می‌گیریم.

درنهایت می‌گه وقتی از کنار یه خیریه رد می‌شید ازش نپرسید چقدر از کمک من به مردم می‌رسه. ازش بپرسید هدف چیه. هدفی به بزرگی هدفی که گوگل، آمازون یا مایکروسافت داشت. ازش بپرسید چجوری داری نزدیکیت به هدف رو اندازه می‌گیری؟ ازش بپرسید چجوری می‌تونم کمکت کنم به اون برسی. این‌جوری می‌تونیم شرکت‌های نان‌پرافیتی داشته باشیم که واقعن در وضعیت دنیا تغییر ایجاد کنن.

پی‌نوشت: در مورد شرکت‌های خیریه توی ایران و یه بعد دیگه از ناکارآمدی‌شون خوندن این نوشته از محمدرضا شعبانعلی توصیه می‌شه: آیا خیریه‌ها کار خیر انجام می‌دهند؟

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.