قواعد نوشتاری من

یکی از چالش‌هایی که در مورد قواعد نوشتاری و گفتاری دارم اینه که چه دلیلی می‌شه آورد برای لزوم رعایت اون‌ها و چرا باید من به جای واژه‌ی دیفالت (Default با رسم‌الخط فارسی) از واژه‌ی پیش‌فرض استفاده کنم وقتی توی زندگی روزمره‌ی خودم و اطرافیانم، با دیفالت خیلی بیشتر روبرو می‌شیم تا پیش‌فرض.

البته می‌شه گفت «باید»ای وجود نداره (همون‌طور که باید آوردن توی اخلاقیات هم کار سختیه) و همه‌ی چیزی که من می‌نویسم یا می‌گم، حاصل جمع و تفریق تمایلات مختلف و ضرایب‌شونه. مثلن:

  • دیفالت چون خیلی بیشتر باهاش روبرو می‌شم، بیشتر متمایلم و برام راحت‌تره از اون استفاده کنم.
  • برای این‌که نوشتار یا گفتارم در نظر خیلی‌هایی که با «پیش‌فرض» خیلی آشناترن نامانوس به نظر نیاد، استفاده از پیش‌فرض گزینه‌ی بهتریه.
  • توی نوشته‌های رسمی دیفالت پذیرفته نیست.
  • و خیلی قواعد و پارامترهای دیگه

ولی این همه‌ی داستان نیست. نوشتار هم مثل گفتار می‌تونه شکل‌های متفاوتی به خودش بگیره که برای همه قابل درکه. مثلن کتاب‌خانه یا کتابخانه توی متن تغییری در برداشت فرد ایجاد نمی‌کنه (اگه بخوام خیلی وسواس به خرج بدم باید بگم که مثلن توی همین متن، کتاب‌خانه و کتابخانه دو واژه‌ی جدا هستن که با هم مقایسه شدن پس جمله‌ای که گفتم جامع نیست. ولی بیخیال..) و خیلی از شیوه‌های نوشتاری دیگه.

شاید این سوال پیش بیاد که مرز بین این شکل‌های متفاوت و شکل‌های «غلط» چیه؟ مثلن یکی از پررنگ‌ترین این شکل‌های متفاوت، فرق ـه و کسره‌ی اضافه‌ست که خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد توی شبکه‌های اجتماعی مختلف (و گاهی حتی توی نوشته‌های رسمی) می‌بینیم که جابجا نوشته شدن و قاعده‌ی کلیش اینه:

جواب اینه که نمی‌دونم و فکر می‌کنم لزومی نداره این مساله مرز مشخصی داشته باشه و ترجیح اکثریت و سیاست‌های آموزشیه که این رو تعیین می‌کنه. همون‌طور که من از معلم جبر و احتمال سوم دبیرستان الگو گرفتم و مثلاً رو مثلن می‌نویسم (چون مثلن خونده می‌شه) یکی هم ممکنه بگه «به طرف پمپ بنزین» هم «به طرفه پمپه بنزین» خونده می‌شه پس من دوست دارم این‌جوری بنویسم.

و اگر کسی بگه که «نمی‌شه هر کسی هر جوری دلش بخواد بنویسه» ازش می‌پرسم «چرا نمی‌شه؟» و به نظرم هر دلیلی که بیاره می‌شه یکی از پارامترهایی که بالا گفتم که در ذهن هر کسی ضریبی داره و حاصل جمع همه‌ی پارامترها به یک نتیجه ختم نمی‌شه. و چیزی مثل هکسره، نقطه تقابل دو گروه از آدم‌هاست که قواعد (و ترجیحات)شون با هم در تقابله و هر کسی فقط می‌تونه بگه که اون عمل با قواعدش سازگاری نداره.

به نظرم حالت معقول اینه که مثلن در بخش آموزش و پرورش دولت منتخب مردم، یک‌سری زبان‌شناس جمع بشن و سیاستی که به نظرشون درست‌ترینه رو اعمال کنن و تلاش کنن که این سیاست تاثیرگذار باشه. و برای این لازمه محتوای آموزشی ما با وضعیت جامعه تناسب داشته باشه. به قول معلم ادبیات‌مون وقتی کسی می‌نویسه «به طرفه پمپ بنزین» چه لزومی داره املای واژه‌ی لطایف‌الحیل یا اضغاث احلام رو بلد باشه وقتی هنوز کاربرد درست ه و کسره (که توی توییتر به #هکسره معروفه) رو نمی‌دونه.

برای من شاید بولدترین قاعده‌ی نوشتاری استفاده‌م از نیم‌فاصله باشه و پارامتری که توی ذهنم بیش‌ترین وزن رو داره، زیبایی واژه از نظر خودمه. همون‌طور که گفتم کتاب‌خانه و کتابخانه از نظر مفهومی تفاوتی ندارن ولی من دوست دارم تا جایی که می‌شه اجزای واژه رو از هم‌دیگه جدا کنم. لزومی نداره همیشه این قاعده رو رعایت کنم (مثلن ممکنه گاهی خسته یا بی‌حوصله باشم) ولی یکی از ترجیح‌هامه که معمولن وزن زیادی داره.

هدف اصلی نوشته‌م بیان اولیه‌ی یکی از چالش‌های فکریم بود. این که چرا باید قواعد رو رعایت کنیم و ممکنه این بحث در آینده توی جاهای دیگه‌ای ادامه پیدا کنه.